هفته دفاع مقدس فرصت مغتنی برای یادآوری رشادتها و بازخوانی خاطراتی است که برای بسیاری از نسل جوان ناگفته مانده است و از همین رو در مراسمی که امروز در پایگاه شکاری کنارک به یاد شهدای خلبان سیستان و بلوچستان برگزار شد بسیاری از نظامیان دور هم گرد آمدند تا قصه پرواز را دوباره بخوانند.
سفیر هراز / کم نیستند دلیرمردانی که با پرواز سرخشان راه و رسم حسینی بودن را به ما آموختند و شهادت خویش را پیروزی و افتخاری بزرگ در جبهه نبرد حق و علیه باطل می دانستند و لذا یادآوری و بازخوانی زندگی آنها که رسم پرواز را به درستی در نگاه تیز بین خود برای حراست و صیانت از میهن اسلامی به ما آموختند ضروری به نظر می رسد.
از میدان خاتم الانبیاء زاهدان که قصد عزیمت به زیبا شهر را داشته باشی تصویری زیبا در نخستین میدان نظرت را جلب می کند که با چهرهای خندان پا در رکاب پرنده ای آهنین دارد.
تصویر شهید مرادقلی به عنوان تنها زینت این میدان رمز و رازهای بسیاری را با خود دارد که کمتر شخصی بر آن آگاه است و ناغافل تصویر بهشت را برایت تداعی میکند.
پرندهای که از پرواز خسته نشد
سرلشکر خلبان شهید امیر مرادقلی از عقابان تیز پروازی است که به گفته همرزمانش هیچ وقت از پرواز خسته نمیشد.
شهید امیر مرادقلی در روز اول شهریور ماه 1335 در"کلاته گرگان" چشم به جهان گشود و پس از طی دوران طفولیت، در زادگاه خود به مدرسه رفت و با اخذ دیپلم متوسطه در سن 19سالگی در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم و فنون نظامی پرداخت.
وی پس از استخدام در نیروی هوایی ارتش به تهران عزیمت کرد و در امتحان ورودی خلبانی پذیرفته شد و به همین منظور مدت هجده ماه از دوره آموزشی خلبانی را در ایران سپری کرد و برای تکمیل آموزش به کشور آمریکا اعزام شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند.
همرزمان این شهید از خاطرات با وی نقل کرده اند: خلبان مرادقلی در زمان حضور در آمریکا هیچگاه نمازش ترک نمیشد و لذا وقتی نماز میخواند، آمریکایی ها فکر میکردند او در حال ورزش کردن است و شهید بارها یادآور میشد که ورزش نمیکند بلکه خدای خویش را عبادت میکند.
زمانی که این شهید بزرگوار به ایران برگشت و در خدمت نیروی هوایی قرار گرفت آغاز جنگ تحمیلی او را به خط مقدم دفاع از کشور کشاند و او نیز همانند سایر رزمندگان در عملیاتهای فراوان شرکت جست و بارها مواضع دشمن بعثی را مورد هدف قرار داد.
به گفته همرزمانش امیر اهل بصیرت بود و ولایت و در ماموریتهای زیادی علیه دشمن بعثی، شجاعانه جنگید و همیشه این جمله را متذکر می شد: "هیچ وقت از پرواز خسته نمیشوم. وقتی از زمین به سوی آسمان بلند میشوم، خودم را به خدا نزدیکتر میبینم و دوست دارم بالا و بالاتر بروم."
بالاخره این آرزوی قلبی در روز بیست و یکم بهمن ماه 1363 از طرف حق پاسخ داده شد و این خلبان شجاع بر اثر سانحه هوایی در شیراز در حین بازگشت از ماموریت به شهادت رسید.
امیر سرلشکر مرادقلی به آرزوی قلبیاش در آخرین پرواز از عمق آسمان لایتناهی به عز قدس الهی بال کشید و به جمع دیگر همرزمانش پیوست.
همرزمان شهید مرادقلی در خاطرات خود از وی آوردهاند: روزی امیر هنگامی که بر فراز خلیج فارس پرواز میکرد چند هواپیمای آمریکایی هواپیمای امیر را احاطه کردند و در تماسی با امیر گفتند: "به خانهات برگرد." امیر با صلابت و قاطعیت به آمریکاییها پاسخ داد: "من در فضای خانهام هستم، تو متجاوزی، برو به خانهات که اینجا جای تو نیست و وی بار ها این جمله را تکرار کرد که تو متجاوزی! برگرد به خانهات آمریکایی!"
از تفتان تا شلمچه
سرتیپ خلبان شهید محمدامین میر مرادزهی از دیگر عقابان تیز پرواز برادران اهل تسنن و بلوچ است که روحی به بلندای تفتان دارد و از این سرزمین عروجی ملکوتی به بهشت داشته است.
محمد امین که قهرمان بلوچستان نیز لقب دارد در یکم آذر ماه سال 1332 در روستای "سب" از توابع شهرستان سراوان در جنوب سیستان و بلوچستان چشم به دیده جهان گشود و در حوالی شلمچه در حالیکه سکان هدایت هواپیمای جنگنده جمهوری اسلامی ایران را در دست داشت مورد اصابت راکت دشمن قرار گرفت و پیکر پاک مطهرش در خاک قتل گاه مولایش حسین(ع) به یادگار ماند و مفقوالاثر شد.
محمدامین در همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای سرکوب غائله کردستان و مبارزه با گروهکهای مبارز ضد انقلاب کومله و دمکرات به همراه شهیدان چمران و سپهبد قهرمان صیاد شیرازی با تعدادی دیگر از همرزمان هوانیروز رخت پاسداری از میهن اسلامی بر تن کرد.
وی پس از حضوری افتخار آمیز در کردستان سپس با آغاز جنگ تحمیلی روانه میدان نبرد علیه نیروهای متجاوز ارتش بعث عراق شد.
وی در عملیاتهای متعدد پدافند و آفندی همچون بیت المقدس و رمضان شرکتی فعال داشت و با نگاه تیز خود هیچ وقت اجازه تعرض دشمن را به خاک و اسمان میهن اسلامی نداد.
خلبان کبری
حاج گهرام پدر محمدامین که یکی از افراد معتمد و ریش سفید منطقه بود پس از تولد فرزندش لقبی از رسول مکرم اسلام را برای وی برگزید و در تربیت و تعلیم اسلامی و مذهبی او بسیار تلاش کرد.
هنگامی که محمد امین به سن 7 سالگی رسید و روانه مدرسه شد و تحصیل را تا سال چهارم دبیرستان ادامه داد تا اواخر سال 1353 هجری شمسی که به اتفاق تعدادی از همکلاسی هایش در آزمون کتبی هوانیروز شرکت و بعد از گزینش به اسخدام هوانیروز درآمد.
وی دورههای آموزش زبان انگلیسی، فن پرواز را با نمرات ممتاز طی و جهت ادامه خدمت به پایگاه پشتیبانی رزمی اصفهان و گردان تک به عنوان خلبان بالگرد کبری انتخاب شد.
در سالهای 1356 و 1357 با اوج گیری تظاهرات و مبارزات انقلابی و مردمی ملت بزرگ ایران علیه حکومت جبار ستمشاهی شرکتی فعال داشت تا اینکه پس از پیروزی انقلاب بنا به توصیه و سفارش والدین در تاریخ 6 اردیبهشت 1358 با بررسی و تحقیقات لازم با همسر مورد علاقهاش که اهل تهران و از خواهران متدین و مذهبی شیعه بود ازدواج کرد ثمره این ازدواج دو فرزند دوقلو به نامهای بابک و بهاره است.
پاکسازی اشرار
در سال 1360 که تعداد 33 تن از پرسنل نیروهای انتظامی در منطقه گشت و کوه سفید شهرستان سراوان توسط اشرار به شهادت رسیدند و منطقه نیاز به پشتیبانی هوانیروز داشت محمد امین به همراه همرزمانش با 5 فروند هلیکوپتر به سراوان عازم شد و به سرکوبی اشرار و عوامل دشمن پرداخت و منطقه را از شر اشرار مسلح پاکسازی کرد.
با شروع جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی عراق علیه مرز و بوم اسلامیمان، با میل و اشتیاق و افتخار در جبهه حضور یافت و در نبرد حق علیه باطل تلاشها و رشادتهای فراوان از خود بروز داد.
همرزمانش شهامت و دلیری و تلاش وافر و علاقه شدید او به دفاع از خاک عزیز کشورمان و رشادتها و از خودگذشتگیهایش را نشانه شخصیت والای او میدانستند.
اخلاق و رفتار این شهید زبانزد همگان بود و وی همیشه میگفت: "تا خون در بدن داشته باشم، اجازه نمیدهم یک وجب از خاک میهن اسلامی به دست دشمن پلید بیفتد."
عروج به آسمان
خلبان محمدامین میرمرادزهی که نقش فعالی در هوانیروز و در دفع و شکستن حصر دشمنان داشت سرانجام برای آخرین بار در تاریخ 19تیرماه 1361 به منطقه جنوب "دارخوین" اعزام و در عملیات رمضان شرکت کرد.
روز 23 تیر ماه 1361 با توجه به اینکه نوبت پروازی این خلبان شجاع نبود اما وی با اصرار و درخواست از فرمانده عملیات پروازی موفق به جلب رضایت وی جهت پرواز برای پشتیبانی از رزمندگان عملیات رمضان شد.
محمد امین در همین روز 3 مرحله پرواز و موفق به حصر یک گردان رزمنده در محاصره دشمن شد و بالاخره در ساعت 15:30 در حالی که آخرین موشک و راکتهای خود را بر سر دشمن ریخت در حوالی نهر کتیبان بین بصره و شلمچه با کمک خلبان و همرزم خویش زنده یاد شهید ایرج عیوضی بر اثر اصابت موشک مالیوتکای دشمن بالگردش منهدم و هر دو خلبان به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
بالگرد جاوید الاثر شهید میرمرادزهی طی عملیات غرورآفرین برون مرزی 23 تیرماه 61 پس از رشادت های فراوان در داخل خاک عراق سقوط کرد تا کالبدش در خاک قتل گاه مولایش حسین (ع) به یادگار گذاشته شود و هنوز پیکر مطهر این شهید والامقام به وطن برنگشته و مفقود الاثر است.
به گزارش خبرنگار مهر، وی در فرازی از وصیتنامه خود آورده است: "خدایا تو را شکر میگویم که این فرصت را به من دادی تا ایمانم را به تو بیازمایم و پا در راه پر شکوه شهادت بگذارم. خدایا تو را شکر میگویم که این امکان را به ما دادی که در مبارزه حق و باطل در جبهه حق تا آنجا که میتوانیم از ایادی شیطان بکشیم و پیروز گردیم و اگر کشته شدیم به پیروزی بزرگتری نائل شویم."
پرندهای که به آشیانهاش بازگشت
سرلشگر شهید عبدالرضا بختیاری از دیگر شهدای خلبان سیستان و بلوچستان است که در سال 1352 وارد ارتش شد.
عبدالرضا بختیاری در زابل متولد و تحصیلات را تا پایان دبیرستان در مشهد مقدس به پایان رسانده بود و اولین یگان خدمتی او پس از گذراندن دورههای نظامی تخصصی پرواز بالگرد در پایگاه هوانیروز کرمان بود.
او از خلبانان جان بر کفی بود که رزم و ایمانش نسبت به پروردگار متعال زبانزد همکاران بود.
با شروع جنگ تحمیلی ضمن حضور در جبهه های جنگ از شرکت در ماموریت های مبارزه با سواگران مرگ و اشرار نیز سرباز نمیزد.
عملیات های ثامن الائمه ، فتح المبین و بیت المقدس پروازهای جسورانه این خلبان هوانیروز را در رزم با دشمن گواهی می دهند.
مرداد ماه 1361 بختیاری ماموریتی تازه برای سرکوب اشرار و مقابله با سوداگران مرگ در منطقه زاهدان می گیرد و از همین رو به همراه خلبان کریمی و درجه دار محمد قنبری مطلوب و سرگرد شهرکی در عملیاتی که در منطقه زاهدان داشتند پس از قلع و قمع قاچاقچیان مواد مخدر بالگرد آنها دچار سانحه میشود.
خلبان بختیاری و سه همراهش که در عملیاتهای متعددی در دوران دفاع مقدس شرکت داشتند در این عملیات پس از سقوط به درجه رفیع شهادت افتخار پیدا میکنند و این پرنده سبک بال به آشیانه خود در سیستان باز میگردد.