بسیجی احمد علی مرادقلی فرزند کدخدا دوست علی در سال 1348 در خانواده ای مذهبی در روستای علی جعفر میانکنگی زابل به دنیا آمد . دوره ابتدایی را در روستای سرگزی و راهنمایی را در روستای سیادک و دبیرستان را در دبیرستان امام خمینی دوست محمد گذراند وتحصیلات دانشگاهی را در مرکز تربیت معلم رسالت زاهدان به پایان رساند .حاج احمد علی در حین تحصیل در دو مرحله داوطلبانه به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام می شود . 

    در تاریخ 1365/9/9 بعنوان سپاهیان محمد (ص) به جبهه اعزام و تا تاریخ 1365/12/9 در منطقه فاو حضور داشت .

    همچنین درتاریخ 1366/9/14 تحت عنوان دانشجوی بسیجی به جبهه اعزام و تا تاریخ 1366/12/14 خط نگه دار منطقه فاو و سه راهی شد .ایشان در سال 1368 موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم ابتدایی  و به عنوان معلم در منطقه بزمان ایرانشهر شروع بکار نمود و در حال حاضر در زابل مشغول خدمت می باشند

   رزمنده و مبارز انقلابی محمود مرادقلی فرزند مرحوم کربلایی محمد حسین در روستای کلوخی شهرستان زابل دیده به جهان گشود . دوره ابتدایی را در روستای یادگار و راهنمایی را در مدرسه ناصر خسرو زابل به پایان رساند . تحصیل در دبیرستان مصادف شد با شروع راهپیمایی بر علیه رزیم ستم شاهی اولین راهپیمایی از دبیرستان پهلوی سابق در زابل شروع و به طرف دبیرستان فردوسی ادامه و از آنجا به طرف مسجد حکیم .

   ایشان می گوید در مسیر راهپیمایی با شهید محمدتقی حسینی طباطبایی و سید صادق و فردی به نام قریسی مواجه و مردم به کمک دانش آموزان هرسه نفر را بر دستها بلند کرده وبه طرف هنگ زاندارمری و میدان امام حسین (ع) رفته و در آنجا نماز ظهر به امامت سید خواندیم و شعار مرگ برشاه ، مرگ بر آمریکا ، درود برخمینی و برای حفظ قرآن مردم به ما ملحق شوید را در شهر زابل طنین انداز نمودیم . علی رغم مخالفتهای اولیه مدیر دبیرستان در راهپیمائیها برعیه رزیم شاه شرکت می نماید و دست نوشتهای طلاب را از مسجد حکیم دریافت و در سطح شهر روشنگری و با استفاده از دوچرخه  از تاریکی شب استفاده و در سطح شهر شعار نویسی می نمود .

  مبارز انقلابی حاج محمود مرادقلی در تاریخ 1359/9/12 به عنوان پاسدار به عضویت سپاه درآمد و در انجام امور عملیاتی در سطح منطقه سیستان و بلوچستان شروع بکار نمود . ایشان دو مرحله به جبهه اعزام می شود سال 1362 در عملیات والفجر 3 و سال 1363 در عملیات والفجر 4 شرکت می نماید  در کل 48 ماه سابقه جبهه و مناطق عملیاتی در پرونده دارند . از آذر ماه سال 1363 بمدت 5 سال در فرمانداری زابل و سپس در شرکت مخابرات شهرستان به خدمت ادامه  تا اینکه در تاریخ 1390/5/1 بازنشست می شود.

   رزمنده غلامعلی مرادقلی فرزند محمد در سال 1338 در روستای کربلایی ابراهیم مرادقلی بخش میانکنگی زابل در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد دوران ابتدایی را در روستای سیادک و راهنمایی و دبیرستان را در شهر زابل گذراند .

   در سال 1360 به عضویت ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد . در تاریخ 1362/9/14 به منطقه عملیاتی مریوان از طریق لشکر 30 گرگان اعزام و در این مدت در اهواز ، فاو و کوشک هم خدمت می نماید . غلامعلی مرادقلی مدت هشت سال و هفت ماه در مناطق جنگی و عملیاتی خدمت نموده است . در نهایت در تاریخ 1389/7/15 بازنشست و در حال حاضر به شغل کشاورزی مشغول هستند .

    شهید محمود خواجه داد مهماندوست( مرادقلی) در سال 1342 در روستای نهور شهرستان زابل در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت دیده به جهن گشود .دوران ابتدایی و راهنمایی را در اسکل و دوره دبیرستان را در بنجار به پایان رساند . در سال 1361 به خدمت سربازی فراخوانده شد و پس از پایان آموزش به منطقه کوشک اهواز لشکر 92 اعزام گردید و در قسمت تدارکات هنگامی که برای رزمندگان خواروبار می برد پس از یک سال خدمت در تاریخ 1362/3/8 به شهادت رسیدند.

   وی در دوران تحصیل همکلاسی هایش رابه خواندن نماز و قرآن دعوت می کرد ، او موذن مسجد روستا بود و در کشاورزی به پدر پیرش کمک می کرد ، همیشه با وضو بود به امام خمینی (ره) علاقه زیادی داشت و آرزو داشت ملاقاتش کند .

  مادر شهید می گوید : او تنها امیدم بود و افتخار می کنم که در راه خدا قربانی شد تا در نزد خداوند شرمنده نشوم و از ما راضی شود .

در وصیت نامه شهید آمده است : امام خمینی را تنها نگذارید به جبهه جنگ بروید و از میهن و ناموس خود دفاع کنید ، برادران همرزم و مردمان غیور سیستان سنگرم را خالی نگذارید تا آمریکا بفهمد که مردم ایران دست تجاوزگر را قطع می کنند.

همرزم شهید می گوید : امام خمینی (ره) را خیلی دوست داشت ، اوقات فراغت در سنگر کتاب مطالعه می کرد و سجده اش طولانی بود .

زمان را سمند خطر زین کنید        شهادت از این باغ گلچین کنید 

در این قافله ترس پیکار نیست     زمانیست آنکس که بردار نیست

          خانواده های محترم شهیدان والامقام معلم شهید مهندس تیمور مرادقلی و سرلشکر خلبان شهید امیر مرادقلی و    جمعی از معتمدین طایفه مرادقلی با حضرت آیت الله سلیمانی نماینده محترم ولی فقیه دیدار کردند

   این دیدار در راستای برگزاری یادواره نخستین شهید انقلاب در استان معلم شهید تیمور مرادقلی در تاریخ 1392/8/18 انجام شد . آیت الله سلیمانی نماینده محترم ولی فقیه در استان در این دیدار با گرامیداشت یاد و خاطره شهداء به ویژه مهندس شهید تیمور مرادقلی و سرلشکر خلبان امیر مرادقلی با تأکید بر این مطلب که تاریخچه شهید و شهادت جهت تصحیح انقلاب در منطقه موثر است گفت: شهدائ برای حفظ ارزشها و دستآوردهای انقلاب اسلامی جان خود را فدا کرده اند لذا باید در جهت حفظ نام و یاد شهدائ فعالیت نمود که از جمله این اقدامات برگزاری یادواره ها ونامگذاری هاست .وی افزود فرزندان شهداء با توفیقات ، صبر و شکیبایی و بردباری مادران و تلاش خودشان به جایگاههای بلند دست می یابند که امروز باعث افتخار برای شهید و خانواده و ملت ایران می باشند.

   همچنین سرهنگ مرادقلی گفت شهید تیمور مرادقلی به عنوان شهید شاخص در استان مطرح است که در تاریخ 1357/11/17 توسط عوامل رژیم شاهنشاهی به شهادت می رسد . وی افزود یادواره این شهید در سال جاری همزمان با سالروز شهادتش در زاهدان برگزار می گردد.

 جانباز حاج عباس مرامجو (مرادقلی) در سال 1345 در شهر زابل به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی ،راهنمایی و دبیرستان را در شهر زابل و تحصیلات عالی را در رشته حقوق دانشگاه آزاد زاهدان  گذراند .در تاریخ 1364/9/19 از طریق ارتش به خدمت در لشکر 14 ارومیه اعزام و در محورهای پیرانشهر ، سردشت ، حاج عمران و تپه شهدا ء مشغول به خدمت و براثر انفجار مین در تاریخ 1366/2/31 مفتخر به 35 درصد جانبازی می شود.

   پس از 24 ماه خدمت در مناطق جنگی در سال 1367 به استخدام بانک سپه درآمد و در طول خدمت مسئولیتهای مختلفی را عهده دار بوده من جمله : فرمانده بسیج مدیریت شعب استان ، نماینده امور ایثارگران و خانواده شهداء منطقه ، نائب رئیس شورای امر بمعروف و نهی از منکر بانک سپه و معاون اعتباری مدیر کل منطقه

   جانباز حاج عباس بارها به عنوان کارمند و فرمانده نمونه بسیج مورد تشویق قرار می گیرند .

    جانباز کریم مرادقلی در سال 1343 در روستای محمد شاهکرم بخش شهرکی و نارویی زابل به دنیا آمد تا کلاس پنجم نظام قدیم در روستای کلبعلی تحصیل و پس از آن به همراه پدرش به شغل کشاورزی مشغول شد . با شروع جنگ تحمیلی در تاریخ18/5/1362 به جبهه اعزام و در عملیات خیبر شرکت می نماید سپس به جزیره مجنون اعزام و در واحد مهندسی رزمی مشغول خدمت می شود در این منطقه بود که بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر مجروح و مدت 15 روز بستری می شود همچنین در منطقه پنجوین در تاریخ 16/8/1362 با حمله شیمیایی دشمن مواجه و عوارض آن اینست که در حال حاضر از ناحیه ریه و دستگاه تنفسی رنج می برند. ایشان تا تاریخ 1363/1/3 در مناطق جنگی خدمت می نمایند .

    هنوز از جراحات جنگی بهبودی حاصل ننموده که به وی ابلاغ می شود باید به خدمت مقدس سربازی اعزام شوید لذا از خدمت استقبال و علی رغم اینکه با توجه به سابقه جبهه از او می خواهند در زهک خدمت نماید خواهان رفتن به مناطق جنگی میشود و از 1365/5/11 بمدت 17 ماه در مناطق کردستان و سنندج خدمت می نماید سرانجام در تاریخ 1365/5/11 با استفاده از هفت ماه کسری خدمت ،خدمت ایشان به پایان می رسد .

    ایشان همرزم سردار شهید حبیب لک زایی بودند و هنگامی که سردار مجروح می شود شخصا حاج حبیب رابه پشت خاکریز منتقل  تا از تیررس دشمن در امان بماند . 

سرتیپ دوم پاسدار حاج قاسم مرامجو (مرادقلی) در سال 1314 در روستای دولت آباد شهرستان زابل به دنیا آمد ایشان از نیروهای مبارز و انقلابی در شهرستانهای زابل و زاهدان بوده مستقیما با حضرت آیت الله کفعمی ارتباط داشت و چندین دفعه توسط ساواک دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه آزاد می شدند .

   فعالیتهای انقلابی ایشان از سال 1354 شروع شد از دوستان و مبارزین همراه وی در شهرستان زابل روحانی مبارز حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد تقی طباطبایی ، حضرت حجت الاسلام عربشاهی مقدم (مرادقلی) ،شهید عبدالله دلارامی ، سردار کوهکن و سرهنگ جعفر دولتی مقدم بودند .

    ایشان در ساماندهی وتشویق بازاریان برای  شرکت در راهپیمائیها و مراسمات مذهبی نقش بارزی داشتند وی از بنیانگذاران مسجد سجادیه و کمیته انقلاب اسلامی شهرستان زابل بود همزمان با پیروزی انقلاب به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در طول 30 سال خدمت در آن نهاد مقدس با قبول مسئولیتهای مختلف نقش فعالی در امنیت استان سیستان و بلوچستان داشت . در حال حاضر معتمد و از بزرگان طایفه می باشند که هر جا نیاز به حضور ارزشمند ایشان باشد کوتاهی نمی نمایند.

 حاج موسی بارکزایی فرزند دادی در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در روستای محمد شاهکرم بخش شهرکی و نارویی زابل به دنیا آمد . دوران ابتدایی را در روستای کلبعلی و راهنمایی و دبیرستان را در زهک گذراند  . در تاریخ 1357/5/2 به استخدام زاندامری سابق درآمد و در هنگ گرگان بعنوان فرمانده پاسگاه قازان قایه مراوه تپه گنبد شروع بکار نمود.

     ایشان از سال 59 تا62 در عملیاتهای انجام شده بر علیه منافقین در گرگان و گنبد نقش فعالی را داشتند . در هنگ گرگان بعنوان فرمانده عملیات جنگل و درگیری با منافقین در پایگاه بلده مشغول و در مرحله اول و دوم جنگ مسلحانه بر علیه منافقین حضور داشتند . درشهریور 1360 به مناطق جنگی کردستان اعزام و مدت 3 ماه خدمت می نماید .

    ایشان از سال 1363 مدتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول بکار و مسئولیتهای زیر را عهده دار بودند : 

- فرمانده پاسگاه مومان چابهار

- فرمانده پاسگاه مرکزی کورین 

- مسئول تدارکات تیپ و مسئول کارگزینی پادگان مقداد

     سال 1374 مجددا به گرگان منتقل و بعنوان فرمانده پاسگاه شهید قادری در داشلی برون مرزی گنبد  ، فرمانده پاسگاه قره یولاغ ، فرمانده پاسگاه پیرواش ، فرمانده کلانتری یا کلانتر مزرعه نمونه و در نهایت  بعنوان مسئول حفاظت دادگستری علی آباد کتول خدمت و در تاریخ 1386/9/13 پس از مدتها خدمت صادقانه  از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران بازنشست گردید .

شهید علم مرادقلی فرزند غلامحیدر در سال 1346 در روستای چهاردری شهرستان زابل درخانواده ای مذهبی و دوست دار اهلبیت دیده به جهان گشود . دوره ابتدایی را در دبستان ابن سینا سیادک و راهنمایی و دبیرستان را در روستای سنجرانی گذراند .  فردی خونگرم و خنده رو بود . سال 1364 در حالی که سال چهارم دبیرستان بود درس را رها و راهی جبهه های حق علیه باطل شد و تا سال 1366 سه مرتبه داوطلبانه به جبهه اعزام می شود . سرانجام به عضویت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران درآمد و  بعنوان فرمانده پاسگاه رمضان کلک شهرستان نیکشهر مشغول شد .

این شهید والا مقام در درگیری با اشرار مسلح در تاریخ 1381/6/10 از ناحیه سمت چپ سر مورد اثابت گلوله اشرار مسلح قرار گرفت و به شهادت رسید . از این شهید یک پسر و سه دختر به یادگار مانده اند .

همرزمان شهید می گویند در یکی از عملیاتهای دشمن بعثی ایشان مسمومیت شیمیایی  شدند به شکلی که از گوش و حلق و بینی خون می آمد او را در یخ گذاشته به بیمارستان انتقال و بستری نمودند پس از مدتی مداوا و درمان شد پزشکان از این موضوع متعجب و علت را قوی بودن بدنشان دانستند .

  ایشان یک هفته قبل از شهادت به تعداد اعضای خانواده عکس گرفته توزیع   می نماید و اعلام می کند من به زودی شهید می شوم این را به یادگار داشته باشید.